سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمانِ کسی برای خدا خالص نمی شود، تا آن که خداوند، نزدش از خودش، پدرش، مادرش ، فرزندانش، خانواده اش و هر آنچه از مردم دارد، محبوب تر باشد . [امام صادق علیه السلام]

عاشق اهل البیت

 

بسم الله الرحمن  الرحیم


مسیر پرفراز و نشیب سیر و سلوک و طریق پر پیچ و خم حرکت الى اللّه، گرچه در هر منزلى، جلوه اى دارد و مناظر و مشاهد دل انگیزى را (با شهود و
حضورهاى انس انگیز و معرفت ها و یقین هاى بهجت بخش در عالم بیدارى (و یا لااقلّ در قالب رؤیاهاى صادقه) در چشم انداز مؤمن سالک قرار مى دهد،

لیکن آن جلوات و این مناظر وقتى به اوج خود مى رسد که سالک خداجى به منازل کهنسالى رسیده، پیر راه شود و در سنین پختگى قرار گیرد زیرا:

اوّلاً: در این منازل بیشترین رنج را در مسیر پرفراز و نشیب لقاءاللّه به مضمون (یا ایّها الإنسان انک کادح الى ربّک کدحاً فملاقیه) (ت-1) و در دفاع از حرم رب،

و حراست از دین او، متحمّل شده، و طبیعى است که حظّ او از لقاى رب نیز بیشتر باشد و بهره زیادترى از تماشاى جمال محبوب نصیبش گردد.

ثانیاً: ظرفیت و وسعت وجودى که او در این سنین پیدا کرده، بالاتر و بیشتر از ظرفیت و وسعتى است که در دوران قبل داشته، و طبیعى است که بر اساس

«
هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» نزولات بیشترى از آسمان ملکوت، شامل سرزمین وجودش شود.

ثالثاً: او در این دوران پختگى، کوله بارى از تجربه است، تجربه بىوفایى ها، و ناجوانمردى هاى اهل دنیا، تجربه شکست هاى سازنده و بیدارگر، تجربه

سراب ها (کسراب بقیعة یحسبه الظمآن ماءً) (ت-2) و غرورها (ما الحیاة الدّنیا الاّ متاع الغرور) (ت-3) و جلوه هاى توخالى دنیا از دور (کلّ شىء من الدنیا

سماعه اعظم من عیانه...) (ت-4) تجربه اى که با تمام ذرات وجودش آن را چشیده و در زندگى خویش یا دیگران، لمس کرده است و روشن است که لازمه

قهرى و طبیعى چنین تجربیاتى، انقطاع از همه این سراب ها و زرق و برق هاى فانى، و بریدن از همه وابستگى ها و تعلّقات دنیوى، و دل بستن و دل دادن

به آن یار باقى و فناناپذیر است (کلّ شىء هالک الا وجهه).

بدیهى است که عوامل سه گانه فوق (و بعضى عوامل دیگر) به صداقت رؤیاها و حقّانیّت حضورها و شهودها و ابتهاج یقین ها و معرفت هاى سالک رنگ دیگرى

دهد و قوّت و اعتبار، و غلظت و شدّت دیگرى به آن مى بخشد و شکّى نیست که لااقل دو چیز مى تواند «تجلّیگاه» خوبى براى این تکامل و پختگى و صفا و

شفّافیّت پایانى باشد که یکى از آنها پندها و اندرزهاست.

آن «کدح» و رنج فراوانى که مؤمن سالک، در مسیر احیاء دین خدا و مکتب اهل البیت، متحمّل شده و آن ظرفیت وجودى وسیع تر و انقطاع شدیدترى که براى

او حاصل گشته، شعور و حکمت و حقّانیّتى را در پى دارد که صرفنظر از انعکاسى که به طور عام در بیان و قلم مؤمن سالک پیدا مى کند (به گونه اى که هم

نثرش برخوردار از سوز و پیام مى شود و هم نظمش مالامال از معرفت و حکمت مى گردد که توضیحش در بخش بعد خواهد آمد) به نحو خاص در پند و اندرز

او جلوه اى ویژه مى یابد و نفوذ و تأثیر نصیحت او را مضاعف مى سازد; چراکه دیگر، اندرزهاى او در این مرحله از عمر، از دل برمى خیزد و از سر صدق و

صداقت، و درد و سوز است، لذا دست انداز و تکلّف ندارد و از تصنّعات لفظى و عبارت پردازى هاى بى فصاحت و بى بلاغتى که جان خواننده یا شنونده براى

فهمیدن آن به لب مى آید به دور است.

اکنون پس از این مقدّمه کوتاه،

اگر خواستى این حقیقت را باور کنى و چون نگارنده این سطور، با سیلاب اشکت، روح خسته ات را صیقل دهى و جان تشنه ات را با کوثرِ زلالِ پیرِ راه رفته اى،

سیراب سازى، پاى اندرزِ استادِ ما بنشین و به بند بند و سطر سطرِ آن گوش جان بسپار! و با خواندن «اندرزنامه» او «در مسیر قرب خدا» قرار گیر و با

رعایت «تقواى الهى» از تعلّق «مقامات مادّى که کم ارزش تر از آن است که فکر مى کنیم» بیرون آى! و از «نقش تجربه ها» غافل مباش و به «جبران خطاها»

روى آور و بدان که «هر روز گام تازه اى باید برداشت» و با «ستیز با وسوسه ها» سکینه و آرامش را در آغوش گیر! و «در جستجوى گمشده اصلى باش

و با از بین بردن خودخواهى، خودبرتربینى و خود محورى «حجاب اعظم» را از چشم جان خود کنار بزن! و بالاخره با روى آوردن به «زمزمه دلباختگان»ى چون

اولیاء اللّه، فقر و وابستگى کامل خود به ذات مقدّس احدیّت را ابرازنما! و با نفى شرک و ریا «آخرین مانع راه» را از میان بردار.

برگرفته از کتاب «نیم قرن خدمت به مکتب اهلبیت(ع) (زندگى نامه آیت اللّه العظمى مکارم شیرازى) نوشته حجت الاسلام و المسلمین قدسى.
اندرزنامه به قلم استاد
بسیارى از عزیزان، مخصوصاً جوانان هنگامى که به ما مى رسند نصیحت و اندرزى شایسته مى طلبند، تا همچون چراغى فرا راه زندگى قرار دهند،
و راه خود را به سوى قرب خدا بگشایند (به گمان این که ما این راه را رفته ایم، و از شاهراه ها و کوچه ها، و بن بست هاى آن باخبریم، و اى کاش چنین بود!);
ولى از آنجا که هر درخواستى را پاسخى است، مخصوصاً نباید تقاضاى اهل ایمان و جویندگان حقیقت و پویندگان راه حق را بدون جواب گذارد، با استفاده از
آیات قرآن مبین، و کلمات معصومین(ع) و حالات بزرگان دین، و تجاربى که در زندگى داشته ام این مختصر را نگاشته، و به صورت «بضاعت مزجاة» تقدیم داشتم
و از همه این عزیزان تقاضا دارم مرا به دعاى خیر یاد کنند، همان گونه که من براى موفّقیّت آنها دعا مى کنم:

 




عاشق اهل بیت ::: دوشنبه 87/7/1::: ساعت 4:48 صبح

 

بسم الله الرحمن  الرحیم


مسیر پرفراز و نشیب سیر و سلوک و طریق پر پیچ و خم حرکت الى اللّه، گرچه در هر منزلى، جلوه اى دارد و مناظر و مشاهد دل انگیزى را (با شهود و
حضورهاى انس انگیز و معرفت ها و یقین هاى بهجت بخش در عالم بیدارى (و یا لااقلّ در قالب رؤیاهاى صادقه) در چشم انداز مؤمن سالک قرار مى دهد،

لیکن آن جلوات و این مناظر وقتى به اوج خود مى رسد که سالک خداجى به منازل کهنسالى رسیده، پیر راه شود و در سنین پختگى قرار گیرد زیرا:

اوّلاً: در این منازل بیشترین رنج را در مسیر پرفراز و نشیب لقاءاللّه به مضمون (یا ایّها الإنسان انک کادح الى ربّک کدحاً فملاقیه) (ت-1) و در دفاع از حرم رب،

و حراست از دین او، متحمّل شده، و طبیعى است که حظّ او از لقاى رب نیز بیشتر باشد و بهره زیادترى از تماشاى جمال محبوب نصیبش گردد.

ثانیاً: ظرفیت و وسعت وجودى که او در این سنین پیدا کرده، بالاتر و بیشتر از ظرفیت و وسعتى است که در دوران قبل داشته، و طبیعى است که بر اساس

«
هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» نزولات بیشترى از آسمان ملکوت، شامل سرزمین وجودش شود.

ثالثاً: او در این دوران پختگى، کوله بارى از تجربه است، تجربه بىوفایى ها، و ناجوانمردى هاى اهل دنیا، تجربه شکست هاى سازنده و بیدارگر، تجربه

سراب ها (کسراب بقیعة یحسبه الظمآن ماءً) (ت-2) و غرورها (ما الحیاة الدّنیا الاّ متاع الغرور) (ت-3) و جلوه هاى توخالى دنیا از دور (کلّ شىء من الدنیا

سماعه اعظم من عیانه...) (ت-4) تجربه اى که با تمام ذرات وجودش آن را چشیده و در زندگى خویش یا دیگران، لمس کرده است و روشن است که لازمه

قهرى و طبیعى چنین تجربیاتى، انقطاع از همه این سراب ها و زرق و برق هاى فانى، و بریدن از همه وابستگى ها و تعلّقات دنیوى، و دل بستن و دل دادن

به آن یار باقى و فناناپذیر است (کلّ شىء هالک الا وجهه).

بدیهى است که عوامل سه گانه فوق (و بعضى عوامل دیگر) به صداقت رؤیاها و حقّانیّت حضورها و شهودها و ابتهاج یقین ها و معرفت هاى سالک رنگ دیگرى

دهد و قوّت و اعتبار، و غلظت و شدّت دیگرى به آن مى بخشد و شکّى نیست که لااقل دو چیز مى تواند «تجلّیگاه» خوبى براى این تکامل و پختگى و صفا و

شفّافیّت پایانى باشد که یکى از آنها پندها و اندرزهاست.

آن «کدح» و رنج فراوانى که مؤمن سالک، در مسیر احیاء دین خدا و مکتب اهل البیت، متحمّل شده و آن ظرفیت وجودى وسیع تر و انقطاع شدیدترى که براى

او حاصل گشته، شعور و حکمت و حقّانیّتى را در پى دارد که صرفنظر از انعکاسى که به طور عام در بیان و قلم مؤمن سالک پیدا مى کند (به گونه اى که هم

نثرش برخوردار از سوز و پیام مى شود و هم نظمش مالامال از معرفت و حکمت مى گردد که توضیحش در بخش بعد خواهد آمد) به نحو خاص در پند و اندرز

او جلوه اى ویژه مى یابد و نفوذ و تأثیر نصیحت او را مضاعف مى سازد; چراکه دیگر، اندرزهاى او در این مرحله از عمر، از دل برمى خیزد و از سر صدق و

صداقت، و درد و سوز است، لذا دست انداز و تکلّف ندارد و از تصنّعات لفظى و عبارت پردازى هاى بى فصاحت و بى بلاغتى که جان خواننده یا شنونده براى

فهمیدن آن به لب مى آید به دور است.

اکنون پس از این مقدّمه کوتاه،

اگر خواستى این حقیقت را باور کنى و چون نگارنده این سطور، با سیلاب اشکت، روح خسته ات را صیقل دهى و جان تشنه ات را با کوثرِ زلالِ پیرِ راه رفته اى،

سیراب سازى، پاى اندرزِ استادِ ما بنشین و به بند بند و سطر سطرِ آن گوش جان بسپار! و با خواندن «اندرزنامه» او «در مسیر قرب خدا» قرار گیر و با

رعایت «تقواى الهى» از تعلّق «مقامات مادّى که کم ارزش تر از آن است که فکر مى کنیم» بیرون آى! و از «نقش تجربه ها» غافل مباش و به «جبران خطاها»

روى آور و بدان که «هر روز گام تازه اى باید برداشت» و با «ستیز با وسوسه ها» سکینه و آرامش را در آغوش گیر! و «در جستجوى گمشده اصلى باش

و با از بین بردن خودخواهى، خودبرتربینى و خود محورى «حجاب اعظم» را از چشم جان خود کنار بزن! و بالاخره با روى آوردن به «زمزمه دلباختگان»ى چون

اولیاء اللّه، فقر و وابستگى کامل خود به ذات مقدّس احدیّت را ابرازنما! و با نفى شرک و ریا «آخرین مانع راه» را از میان بردار.

برگرفته از کتاب «نیم قرن خدمت به مکتب اهلبیت(ع) (زندگى نامه آیت اللّه العظمى مکارم شیرازى) نوشته حجت الاسلام و المسلمین قدسى.
اندرزنامه به قلم استاد
بسیارى از عزیزان، مخصوصاً جوانان هنگامى که به ما مى رسند نصیحت و اندرزى شایسته مى طلبند، تا همچون چراغى فرا راه زندگى قرار دهند،
و راه خود را به سوى قرب خدا بگشایند (به گمان این که ما این راه را رفته ایم، و از شاهراه ها و کوچه ها، و بن بست هاى آن باخبریم، و اى کاش چنین بود!);
ولى از آنجا که هر درخواستى را پاسخى است، مخصوصاً نباید تقاضاى اهل ایمان و جویندگان حقیقت و پویندگان راه حق را بدون جواب گذارد، با استفاده از
آیات قرآن مبین، و کلمات معصومین(ع) و حالات بزرگان دین، و تجاربى که در زندگى داشته ام این مختصر را نگاشته، و به صورت «بضاعت مزجاة» تقدیم داشتم
و از همه این عزیزان تقاضا دارم مرا به دعاى خیر یاد کنند، همان گونه که من براى موفّقیّت آنها دعا مى کنم:

 




عاشق اهل بیت ::: دوشنبه 87/7/1::: ساعت 4:48 صبح


با سلام محضر بزرگوارانی که از این وبلاگ دیدن می کنند خواهشمند است  جهت تکمیل هرچه بهتر وبلاگ عاشف اهل البیت نیاز مبرم به مساعدت شمارادارم

پیشاپیش فرارسیدن ایام لیالی قدر را متذکر می شوم لذا خواهشمند است  مارا هم فرا موش نکنید




عاشق اهل بیت ::: جمعه 87/6/29::: ساعت 7:33 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :4383
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<